تو بانوی نارنجی بودی،..... بانوی نارنجیای که بر قلهی عاشقی هم، از ضمیر و پسوند مالکیت متنفر بود.
هیچ وقت...هیچ وقت اجازه ندادی " بانوی من " بخوانمت...شاید از آینده میترسیدی. میدانی...نارنجی بودن تو ، برای من که پالتام همیشه پر بود از رنگ صورتی، تجربهای سخت، هیجان انگیز و نو بود. گاهی فکر میکردم ظهور تو میان نقشهای از پیش تعیین شدهی این بوم، تنها یک هوس زود گذر برای تجربهی رنگی جدید بود! ......اما بعدها دیگر هوس نبود.....من عاشق نارنجی شده بودم، بیآنکه از صورتی خیلی روشن دلکنده باشم و این نوسان و گیجی میان تو و صورتی روشن همه چیز را دو تکه کرده بود.
((شاید ادامه داشت!))
-------------------------
پ.ن: دلیل نوشتن مجموعهی "زن نارنجی" برای خودم هم به درستی روشن نیست. شاید علتش نوشتن خطی از پراکندگی بیشمار و حسهای متضادی باشد که هر از گاه به جان هم می افتند.و حتی هنگام نوشتن هم از این سو به آن سو میکِشَندم.
سلام با تشکر از زحماتتون اگر می خواهید در مورد تناقضات قرآن و اشکالات علمی موجود در متن قرآن و زنان پیامبراسلام و... بیشتر بدانید به این ادرس سری بزنیدwww.alcoran.blogsky.com
من همچنان نفهمیدم جریان چیه